کد مطلب:48868
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:6
از بسياري آيات قرآن، استفاده ميشود كه عزت و ذلت در دست خود انسان نيست، با توجه به مطالب بالا بفرماييد تكليفانسان در مورد روزي كه در دست خداوند است چيست؟
از روزي كه بشر به فكر شناخت طبيعت وجود خود، افتاده مسأله جبر و اختيار براي او مطرح بوده است. از اين جهت بايد گفت در تمام تمدنها، مسأله آزادي انسان در حوزه اعمال خود، مطرح بوده است.
در تمدن اسلامي مسأله جبر و اختيار انسان پيش از همه وقت مورد بحث قرار گرفته است. برخي به سوي جبر كشيده شدهاند و جلوههاي اختيار را در كارهاي انسان بي اهميت تلقي كردهاند، در حالي كه برخي ديگر به اختيار كامل كه سر از وانهادگي انسان به خويش درآورده قائل شدهاند. در حالي كه در اين مورد راه سومي نيز وجود دارد كه ميتواند به نزاع دو طرف خاتمه بخشد و اين راه سوم همان ميانه جبر و تفويض است كه در قرآن و روايات اهلبيت به آن تصريح شده است و شيعه به آن معتقد است.
با توضيح ديدگاه قرآن كه منبع اصلي معارف اسلام است اميدواريم پاسخ مناسب را در رابطه با عقيده شيعه به دست آوريد.
در قرآنكريم، آياتي وجود دارد كه موجب توهّم جبر است; يك دسته از اين آيات ميفرمايد كه مشيت و ارادة شما، محكوم مشيّت خداست و مشيت خدا بر شما غلبه دارد: وَ مَا تَشَآءُونَ إِلآ َّ أَن يَشَآءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَـَـلَمِين;(تكوير، 29) و شما اراده نميكنيد مگر اينكه خداوند اراده كند و بخواهد، آيه فوق ايهام دارد كه اگر خدا بخواهد، در ما مشيتي پيدا ميشود و اگر نخواهد، ما نيز نخواهيم خواست و كاري انجام نميدهيم، پس آنچه مؤثر است، خواست خداست و ما ابزاري اردهاي بيش نيستيم.
دسته ديگر: آياتي است كه ميفرمايد آنچه انسان انجام ميدهد، بايد به اذن خدا باشد: وَ مَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلآبِإِذْنِ اللَّه; (يونس، 100) ]امّا[ هيچ كس نميتواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا ]و توفيق و ياري و هدايت او[!; يعني حتي ايمان و كفر انسان محكوم اذن الهي است.
همچنين، آياتي در مورد قضا و قدر وجود دارد كه دلالت ميكند بر اينكه آن چه انجام ميدهيد، در كتابي نوشته شده است و هيچ چيز خارج از حوزههاي قضا و قدر الهي تحقق نمييابد.
در همة اين موارد، قاهريّت مشيت و اراده و اذن و قضا و قدر خداوند در مورد انسان، به معني نفي اختيار نيست; بلكه زماني چنين است كه اينها جانشين اختيار شوند; يعني يك كار، يا بايد به ارادة ما انجام شود، يا به ارادة خدا، كه در صورت اخير، ارادة خدا، ارادة ما را نفي ميكند، ولي ارادة خدا و انسان، در عرض هم نيستند و ارادة خدا جانشين ارادة انسان نميگردد; بلكه در طول يكديگرند; كاري كه با ارادة انسان صورت ميگيرد، اين كار با مبادي و آثارش; مثلاً وجود قلم به وجود دست وابسته است و وجود دست هم به ارادة انسان وابسته است، نوشتن، يك عمل اختياري است; ولي بايد از مجاري خاص تحقق يابد كه اگر اينها را خدا نداده بود، ما همين نوشتن اختياري را نميتوانستيم انجام دهيم; كار ما، با ارادة خود ما، رابطة علل و معلولي دارد، ما بايد اراده كنيم تا كاري انجام گيرد; تا اراده نكنيم، كار تحقق نمييابد امّا همين علت و معلول و نيز مبادي ديگر، همه، متعلق ارادة الهي است. علت قريب و مباشر اين كار، ارادة انسان است، پس ارادة الهي در طول ارادة انسان است. بنابراين تأثير ارادة انسان به عنوان جزء اخير از علت تامّه در كار خودش (اختيار) با استناد وجود همة اجزأ علت تامّه، به خداي متعال منافاتي ندارد و اين خداي متعال است كه وجود جهان و انسان و همة شئون وجودي او را در يد قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود ميبخشد و نو به نو آنها را ميآفريند و هيچ موجودي در هيچ حالي و در هيچ زماني بينياز از او نيست و استقلالي از او ندارد; به همين خاطر گفته ميشود كارهاي اختياري انسان، از خداي متعال و خارج از قلمرو ارادة او بينياز نخواهد بود و همة صفات و ويژگيها و حدود مشخصات آنها نيز به تقدير و قضأ الهي وابسته است.
وانگهي در صورتي كه انسان، اختياري در انجام دادن كارهايش نداشته باشد، ديگر جايي براي وظيفه و تكليف و امر و نهي و پاداش و كيفر، باقي نخواهد ماند و هدف آفرينش در اين صورت، نقض خواهد شد; زيرا هدف از آفرينش جهان و طبيعت، فراهم شدن زمينة آفرينش انسان است تا با فعاليت اختياري و عبادت و بندگي خداي متعال، به والاترين كمالات امكاني و مقام قرب الهي نايل گردد و شايستة دريافت رحمتهاي ويژه پروردگار شود. قدرت تصميمگيري و انتخاب، يكي از يقينيترين اموري است كه مورد شناسايي انسان، واقع ميشود.(ر.ك: معارف قرآن، استاد محمدتقي مصباحيزدي، ص 374 ـ 393، انتشارات در راه حق / آموزش عقايد، آيتاللّه مصباح يزدي، ص 139 ـ 154، شركت چاپ و نشر بينالملل سازمان تبليغات اسلامي / مجموعه آثار، شهيدمطهري;، ج 1، ص 366 ـ 395، نشر صدرا.)
در همين مثال كه ذكر شد انسان در نوشتن و سخن گفتن تنها در حد يك قلم و يا بلندگو نيست بلكه قلم و بلندگويي است كه خودش نيز انتخاب ميكند و با ارادة خود تصميم ميگيرد كه: حق بگويم يا باطل بنويسم و در مثالي بسيار ساده: انسان در نياز به خوردن و آشاميدن مقهور ارادة خداست و نميتواند نخورد يا نياشامد امّا اينكه ليوان آب مباح را براي خوردن بر دارد يا ليوان آب حلال را، در اينجا اختيار دارد و خود بايد برگزيند. پس براي خوردن مجبور است امّا براي حرام خوري مجبور نيست.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.